پایان نامه بررسی ناسازگاری کودکان پیش دبستانی دارای مادر شاغل و خانه دار
پایان نامه بررسی ناسازگاری کودکان پیشدبستانی دارای مادر شاغل و خانهدار در 145 صفحه ورد قابل ویرایش با فرمت doc |
![]() |
دسته بندی | روانشناسی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 58 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 145 |
پایان نامه بررسی ناسازگاری کودکان پیشدبستانی دارای مادر شاغل و خانهدار در 145 صفحه ورد قابل ویرایش با فرمت doc
فهرست
چکیده
مقدمه
فصل اول ـ موضوع تحقیق
بیان مسئله
ضرورت و اهمیت تحقیق
اهداف تحقیق
فرضیههای تحقیق
متغیر تحقیق
- تعریف نظری متغیر
- تعریف عملیاتی متغیر
فصل دوم ـ چارچوب نظری تحقیق
- سازگاری
- اهمیت مادر در روابط متقابل مادر و کودک
- ناسازگاری
- عوامل موثر در پیدایش ناسازگاری
- طبقهبندی کودکان و نوجوانان ناسازگار
- ناسازگاری از دیدگاه مکاتب
- ناسازگاری در اثر نوروزها
- اختلالات خواب
- اختلالات گوارشی
ناسازگاری در اثر سایکوپاتهای زودرس
ناسازگاریهای کودکان و نوجوانان در اثر سایکوزها
- تفاوتهای مربوط به جنسیت در اختلالات رفتاری
- اختلالات رفتاری کودکان بر حسب سن آنها
پیشینه تحقیق
فصل سوم ـ روش تحقیق
جامعه پژوهشی
نمونه و روش نمونهگیری
ابزار پژوهش
روش اجرا
روش تحلیل دادهها
فصل چهارم ـ نتایج تحقیق
فصل پنجم ـ بحث و نتیجهگیری
کودکان دارای مادران شاغل و خانهدار
ناسازگاری در کودکان دختر و پسر
محدودیتها
پیشنهادات
منابع
پیوستها
منــــابــــع
1- ابراهیمی ، عصمت ـ بررسی تأثیر اشتغال مادر بر سازگاری اجتماعی دخترا در شهر تهران ـ پایان نامه کارشناسی ارشد ـ دانشگاه علوم تربیتی ـ سال 1372?
2- اتکینسون و دیگران ـ زمینه روانشناسی جلد اول . براهنی محمد تقی و دیگران (مترجم) تهران ـ انتشارات رشد ـ چاپ سوم 1368?
3- احمدی ، عبدالجواد ـ بررسی عوامل مؤثر بر سازگاری پسران دوره ابتدایی، پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه تربیت مدرس 1369?
4- ادیبی ، عبدالعبود ـ نظریههای جامعشناسی تهران انتشارات جامعه 1358?
5- اسلامبولچی مقدم ، علی ـ بررسی علل ناسازگاری نزد دانشآموزان دوره ابتدایی ـ پایان نامه کارشناسی ارشد ـ دانشگاه تهران سال 1370?
6- الینگورث ، رونالد ـ کودک و مدرسه ـ نوابی نژاد ، شکوه (مترجم) ـ تهران انتشارات رشد 1368?
7- بالبی ، جان ـ روانشناسی کودک ـ مشفقیان ، حسین (مترجم) تهران ـ انتشارات عارف 1359?
8- پارسا، محمد ـ روانشناسی رشد کودک و نوجوان ـ انتشارات بعثت ـ چاپ سوم ـ 1371?
9- تاواراس پاس ، ماریلیا ـ تاثیر بودن مادر روی فرزندان ، پایان نامه کارشناسی ارشد تهران 1353?
10-دبس ، موریس ـ مراحل تربیت ـ کاردان ، علیمحمد (مترجم) تهران ـ 1353?
11- راجرز ، دروتی ـ روانشناسی کودک ـ جلد دوم ـ سروری ، محمد حسین (مترجم).
12- روحانی ، عباسعلی ـ کودک از آغاز تا کودکستان ـ چاپ هنربخش ـ 1343?
13-شعارینژاد ، علیاکبر ـ روانشناسی رشد ـ تهران ـ انتشارات رشد ـ 1364?
14- شیخاوندی ـ آسیبشناسی .
15-شیولسون ، ریچارد ـ استدلال آماری در علوم رفتاری ـ جلد دوم ـ کیامنش ، علیرضا (مترجم) تهران ـ انتشارات جهاد دانشگاهی ـ 1370?
16- عظیمی سیروس ـ روانششناسی کودک ـ تهران ـ انتشارات دهخدا ـ چاپ دوم ـ 1363?
17- عنایت ، حلیمه ـ تاثیر اشتغال گروهی از مادران بر مراقبت از کودکان در شهر شیراز ـ مجله علوم اجتماعی و انسانی دانشگاه شیراز ، دوره هفتم ـ شماره اول و دوم ـ پاییز 1370 و بهار 1371?
18- قاسمی ، احمد ـ نقش حساس خانواده در تربیت کودک ـ مجله مکتب جام ـ شماره 56 ـ 1357?
19- کرین ، ویلیام ـ سیپیشگامان روانشناسی رشد ـ فدائی ، فربد (مترجم) تهران ـ مؤسسه اطلاعات ـ چاپ اول 1367?
20- ماسن ، پاول هنری ـ رشد روانی کودک ـ وهابزاده ـ حسین (مترجم ) تهران ـ انتشارات زوار ـ چاپ دوم 1367?
21- مان ، نرمان ـ اصول روانشناسی ـ ساعتچی ، محمود (مترجم) تهران ـ انتشارات امیرکبیر ـ چاپ هشتم 1364?
22- موئل ـ بیداری وجدان درکودک ناسازگار ـ سجاع رضوی محمدرضا (مترجم) ، انتشارات آستان قدس رضوی 1367?
23- میرزا جانی ، حسین ـ بررسی اختلافات رفتاری در فرزندان مادران خانهدار نسبت به مادران شاغل ـ پایاننامه کارشناسی ارشد ـ تهران ـ دانشگاه علوم پزشکی ایران 1368?
24- میشل ، آندره ـ جامعه شناسی خانواده و ازدواج ـ تهران دانشکده علوم اجتماعی و تعاون.
25- میلانیفر ، بهروز ـ روانشناسی کودکان و نوجوانان استثنایی ـ تهران ـ انتشارات مدرسه عالی پارس ـ 1372?
26- نادری ، عزتاله و سیف نراقی ، مریم ـ روشهای تحقیق در علوم انسانی و چگونگی ارزشیابی آنها ـ تهران ـ انتشارات بدر ـ چاپ سوم ـ 1370?
27- نادری ، عزتاله و دیگران ـ راهنمای علمی فراهمسازی طرح تحقیق ـ تهران ـ انتشارات بدر ـ چاپ اول 1369?
28- ولی پور ، ایرج ـ روانشناسی سازگاری ـ تهران 1360?
29- ویگوتسکی ، ل.س. ـ رشد فرآیندهای عالی ذهن ـ منجم ، رویا (مترجم) ـ مرکز فرهنگی هنری اقبال لاهوری 1369?
سازگاری
انسان وقتی از نظر رشد اجتماعی رشد یافته محسوب میشود که در زمینه مهارتهای اجتماعی به رشد و شکوفایی رسیده باشد یعنی به سطحی از مهارت در روابط اجتماعی دست یافته باشد که بتواند با مردم راحت زندگی کند و سازگاری داشته باشد، شاید بتوان گفت که مهمترین جنبه رشد وجود هر شخص، رشد اجتماعی اوست. معیار اندازهگیری رشد اجتماعی هر کس میزان سازگاری [1] او با دیگران است یعنی با دوستان ، معلمان ، افراد خانواده ، بستگان ، همسایگان و حتی افرادیکه برای نخستین بار با آنها برخورد میکند. رشد اجتماعی نه تنها در میزان موفقیت کنونی و سازگاری با اطرافیانی که هم با انسان سرو کار دارند، بلکه در موقعیاتهای شغلی و پیشرفتهای آینده نیز مؤثر است.
رشد اجتماعی هم مانند رشد جسمی و ذهنی یک کمیت پیوسته است و بتدریج به کمال میرسد. یک نوجوان در هر سال به میزان قابل توجهی از هر نظر رشد میکند. اما این به آن معنا نیست که همه جنبههای رشد او دقیقاً هماهنگ پیش روند. بسیارند افرادی که رشد جسمی آنها چشمگیر است اما رشد ذهنیشان کند است. یا بالعکس ، یا کسانی که از نظر جسمی و ذهنی سرآمد هستند اما هرگز به بلوغ اجتماعی نمیرسند.
رفتار اجتماعی مناسب و درست بطور طبیعی حاصل نمیشود بلکه مثل هر مهارت دیگری باید آموخته شود و مرتباً تکرار و تمرین گردد و بوسیله افراد با تجربه تصحیح شود. موفقیت در این زمینه بیشتر ازهمه به کوشش و خواست انسان بستگی دارد. عواملی که بطور قطع در آن تأثیر دارند عبارتند از : پدر و مادر و خانواده و دوستان او و ….
سازگاری اجتماعی به عنوان مهمترین نشانه سلامت روان از مباحث مهمی است که توجه جامعهشناسان ، روانشناسان و روانکاوان و بویژه مربیان را در دهههای اخیر جلب کرده است. پیش از آنکه روانشناسی و روانکاوری ، دنیای ناشناخته درون انسان به کاوش بپردازند و پیش از آنکه بهداشت روانی و نقش آن در حفظ سلامت ارتباطهای اجتماعی شناخته شود، اغلب ناسازگاریها و رفتارهای غیراجتماعی و ضداجتماعی به علتهای نامعلوم نسبت داده میشد و به جای هر نوع درمان و کمکی به فرد، صرفاً از راه مجازاتهای غیرعادلانه ظلمی مضاعف بر او روا میداشتند. تردیدی نیست که انواع بزهکاریها و جرایم اجتماعی ریشه در نابسامانیهای روانی دارد که آن نیز اگر علل بیولوژیک نداشته باشد معلول محیط ناسالم اجتماعی است.
مطالعه نهاد خانواده و بررسی تغییر و تحولات آن از جمله مسائلی است که طی قرون و اعصار مورد توجه محققان و عالمان بوده و در دهههای اخیر نیز از دید دو مکتب کارکرد گرایساختی و کنش متقابل گرای نمادی برکنار نبوده است.
مکتب گارکردگرای ساختی [2] معتقد است که اجزاء متشکل یک نظام اجتماعی مرتبط با هم و وابسته به یکدیگرند و عملکرد هر یک از اجزاء دوام و بقای جامعه را موجب میشود. در این دیدگاه خانواده سازمانی است اجتماعی و متشکل از افرادی که در رابطه با یکدیگرند. این سازمان کارکردهایی دارد که به بقای نظام اجتماعی کمک میکند ( ادیبی ، 1358).
بارسنز که یکی از طرفداران این مکتب است اعتقاد دارد که جوامع انسانی به سمت و سویی حرکت میکنند که در آن خانواده دارای 2 کارکرد اساسی است. که یکی اجتماعی کردن کودکان بدانسان که بتوانند به عضویت جامعهای که در آن به دنیا آمدهاند، درآیند. و دیگری تثبیت شخصیت افرادی که بتوانند به صورت افراد بزرگسال در جامعه ایفای نقش کنند( میشل ، 1354).
نظریه کنش متقابل گراینمادی [3] نیز خانواده را با توجه به نقش و اهمیت آن در جریان اجتماعی شدن مورد مطالعه قرار داده است. اگر اجتماعی شدن را با جریانی که طی آن انسان با الگوهای فرهنگی جامعه یا گروه خود میآموزد و آنها را بعنوان جزئی از نظام رفتاری خویش قرار میدهد تقویت کنیم، در این صورت فرد برای آنکه بتواند با افراد دیگر جامعه رابطه ارگانیک برقرار کند، لازم است تا نقشهای اجتماعی گوناگون را فراگیرد، این فراگیری از طریق کنش متقابل با دیگران صورت میگیرد.
در اجتماعی شدن کودک چند عامل مؤثرند که اولین و مهمترین آن خانواده میباشد.
صاحبنظران بر این باورند که از بین اعضای خانواده در تربیت و ایجاد ساختار شخصیت طفل، مادر از نقش حساس و ظریفتری برخوردار است، علت این امر شاید این باشد که از همان ابتدای تولد طفل بیشترین کنش و واکنشهای عاطفی خود را با مادر برقرار میکند. در واقع هسته اصلی احساس امنیت و اعتماد و عدم امنیت و بیاعتمادی در کودک از رابطه اولیه وی و مادرش سرچشمه میگیرد. در صورتی که این رابطه ناسالم و نادرست باشد احساس ناامنی و عدم اعتماد بر زندگی او سایه میافکند. بیتوجهی طولانی، بدرفتاری و محرومیت از محبت در ابتدای زندگی منجر به ناسازگاریهای موقت و گاهاً طولانی در کودک میشود. (ماسن ، مترجم یاسائی و همکاران ، 1367) سازگاری مسئلهای است که مخصوص انسان نمیباشد. هر موجود زندهای به فراخور حال خود و به اقتضای طبیعت و مرحله تکاملی که بدان دست یافته است ، ناچار است به طریقی که متضمن حفظ حیات و بقای اوست ، خود را با محیط پیرامونش ساگار کند. به دلیل اینکه در فرایند سازگاری وجوه اشتراک زیادی بین انسان و حیوان وجود دارد، بخش عمدهای از دانشها درباره فرایند سازگاری در انسان به تحقیقاتی که درباره حیوانات به عمل آمده است ، مبتنی میباشد.
هر چه از نردبان تکامل بالاتر میرویم قابلیت انعطاف و یادگیری در موجودات زنده بارزتر میشود. حیوانات پست عمدتاً به اتکال غرایز و مکانیزمهای رفتاری ذاتی با محیط خود سازگاری پیدا میکنند. ولی در انسان انعطافپذیری، قدرت تفکر و یادگیری ، واکنشهای غریزی او را کاملاً تحتالشعاع قرار داده است. انسان باید به استثنای وانشهای بازتابی اولیه همه چیز را بیاموزد. بویژه اعمال و رفتاری که وی را در سازگاری با محیط اجتماعی به کار خواهد آمد ( والیپور ، 1367) انسان در بسیاری از شئون زندگی اجتماعی خود با سایر افراد جامعه در رابطه و فعل و انفعال مداوم قرار دارد. او باید برای ادامه حیات و تأمین حوائج خود به زندگی گروهی تن دردهد و با دیگران برای رسیدن به هدفهای مشترک تشریک مساعی کند. در چنین شرایط و در رابطه با سایر افراد جامعه است که هر کس ناگزیر باید به نوعی سازگاری رضایتبخش دست یابد و به همین دلیل است که مشکلات و موانع سازگاری آدمی از حیات اجتماعی او مایه میگیرد. بدینسان مفهوم سازگاری از نظر آدمی یعنی سازگری اجتماعی ، حتی برای ارضاء نیازهای زیستی، انسان خود را با وضع اجتماعی و شرایطی که ساخته ، دست انسان است روبهرو میبیند. مقررات، توقعات ، معتقدات ، ارزشها ، رقابتها ، همکاریها ، کارشکنیها ، موانع و عوامل و واقعیاتی از این نوع که او را در راه تأمین خواستههایش هیچگاه تنها نخواهد گذاشت.
گرچه بدرستی بین سازگاری و ناسازگاری حد و مرز مشخص و معینی نمیتوان یافت و حالات بینابین این دو حالت بسیار زیاد است . فرایند سازگاری و ناسازگاری را باید خط پیوسته طولانی و مدرج تجسم نمود که هر نقطه آن در جدایی از سازگاری را بیان میکندو در این خط مفروض از ناسازگاری مطلق شروع نمود. و درجات میانهای از آن و سپس در پایان خط به سازگاری کامل با محیط میرسیم که مقصود و غایت زندگی همه افراد بشر است. با توسعه شهرنشینی و ازدیاد جمعیت و پیچیدگی شرایط زندگی، مسئله ناسازگاری ابعاد وسیعتری به خود گرفته است ( والی پور ، 1363) .
مان [4] ( ساعتچی ، 1364) سازگاری را تطبیق یا وفق دادن شخص نسبت به محیط میگوید آن دسته از پاسخهای موجود زنده که باعث سازگاری مؤثر و هماهنگ او با موقعیتی که با آن قرار گرفته است ، میشود . ( ساعتچی ، 1356)
شعاری نژاد ،( 1364) میگوید : سازگاری عبارت است از :
1- عمل برقراری یک رابطه روانشناختی رضایتبخش میان خود و محیط،
2- عمل پذیرش رفتار و کردار مناسب و موافق محیط و تغییرات محیطی ،
3- سازگاری موجود زنده با تحریکات درونی و بیرونی .
راجرز سازگاری را اینگونه تعریف میکند : منظور از سازگاری انطباق متوالی با تغییرات و ایجاد ارتباط بین خود و محیط با نحوی است که حداکثر خویشتن سازی را همراه با رفاه اجتماعی ضمن رعایت حقوق خارجی امکانپذیر میسازد. به این ترتیب سازگاری به معنی همرنگ شدن با جماعت نیست، سازگاری به معنی شناخت این حقیقت است که هر فرد باید هدفهای خود را با توجه به چارچوبهای اجتماعی و فرهنگی تعقیب نماید (سروری ، 1357).
روانشناسان بطور سنتی سازگاری فرد را در برابر محیط مورد توجه قرار دادهاند و ویژگیهایی از شخصیت را بهنجار کردهاند که به فرد کمک میکند که خود ار با جهان پیرامون خویش سازگار نماید. روانشناسان بسیاری معتقدند که اگر اصلاح سازگاری در معنی همنوایی با اعمال و اندیشههای دیگران تلقی شود ، در اینصورت چنان باری از تلویحات منفی را خواهد دشات که دیگران نمیتوانند توصیفی از شخصیت سالم به دست دهند. آنان بیشتر به ویژگیهای مثبتی مانند فردیت ، آفرینندگی و شکوفایی استعدادهای بالقوه تأکید دارند.
در تعریف شخصیت بهنجار نیز اتفاق نظر وجود دارد اما اکثر روانشناسان ویژگیهای زیر را نمودار بهزیستی عاطفی میدانند:
کارآمدی و ادراک ، خودشناسی ، توانایی در کنترل اختیاری رفتار، عزت نفس ، پذیرش ، توانایی در برقراری روابط محبتآمیز و باروری ( اتکینسون و دیگران ، مترجم براهنی و همکاران ، جلد اول ، 1368).
سازگاری اهرمی نسبی است . انسانها به درجات مختلف در سازگاری دست مییابند. اگر میتوانستیم بر پایه ضوابط معتبر علمی درجه سازگاری افراد جامعه را اندازهگیری و سپس در یک منحنی توزیع پیاده کنیم به احتمال قوی منحنی طبیعی بدست میآوریم. به این ترتیب که در یک طرف منحنی اقلیت کوچکی خیلی ناسازگار و در طرف دیگر منحنی اقلیت خیلی سازگار وجود خواهد داشت و در میان آن دو گروه اکثریت کم و بیش سازگار، بنابراین میتوان گفت که حد و مرز مشخصی به طور مطلق ناسازگاری را از سازگاری جدا نمیکند (والیپور ، 1363).
لااقل دو مفهوم را میتوان با عبارت ناسازگاری مرتبط ساخت. یک معنا اساساً یک مفهوم اجتماعی است. فردی سازگار نیست که نتواند بطور مناسبی در محیط معلومی تعامل کند. در معنای دیگر یک فرد را هنگامی ناسازگار تعریف میکنند که نتواند ارضای احتیاج کند حتی اگر رفتار او برای جامعهاش مناسب باشد ( مکدانلد[5] ، مترجم سروری ، 1355).